اینجا زمین است...رسم آدمهایش عجیب است
اینجا گم که میشوی به جای اینکه دنبالت بگردند ...فراموشت میکندد
وقتی که تنهائیم دنبال یک دوست می گردیم
وقتی پیداش کردیم
دنبال عیب هایش می گردیم
وقتی از دستش دادیم
دنبال خاطره هاش می گردیم
و باز هم تنهائیم .
هروقت دلت گرفت هر وقت
آسمون مثل همیشه برات آبی نبود
هروقت احساس کردی زیربارمشکلات
خورد میشی هروقت حس کردی دیگه
به دردهیچ کاری نمی خوری هروقت
حس کردی که خیلی بی مصرف وپوچی
هروقت حس کردی خیلی تنهاشدی...
به اون بالا نگاه کن .
سلام خوش اومدید
باد که می وزد بوی یاسها را برایم به ارمغان می آورد
باد که می وزد صدای تو پیچیده در لابه لای صدای
خسته باد در گوشم آرام زمزمه می شود شاید که تو
روزی همراه با بادهای بهاری به نزد من بیایی و
دستهایم را پرشکوفه کنی و چشمهایم را به نورامید
روشنی بخشی و قلبم را به آتش عشق شعله ور
کنی و من منتظرت خواهم ماند تا ابد تا روزی که
باد هنوز می وزد..........( از دلنوشته های خودم)
تعداد صفحات : 2